چقدر بزرگ شدی
سلام عسلی مامان چقدر بزرگ شدی واسه خودت مردی شدی عزیز دلم دیگه
تعادلت برای راه رفتن خیلی بهترشده دیروز تونستی شش قدم از سمت بابایی
به سمت مامان بیایی خیلی خوشحالم زودی راه میفتی همیشه ناراحت بودم
چون که چهار دستو و با که میری زانوت بدجوری کبود میشه زانو بندم دوست نداری
.افرین وروجکم تا تولدت انشالا راه میفتی خودتم خیلی ذوق داری هر
چقدر هم بخوری زمین بازم بلند میشی راه میفتی از کارای دیگه ای که انجام میدی چشمک
زدنت ادمو میکشه زمانی که دنبال چیزی میگردم همش میگم کو مامان کجا گذاشتی تو
هم دنبال من دستتو نشونم میدی یعنی نیست زیر فرش میگردی بعد با تعجب منو نگاه
میکنی قربون این فهمت بشم من یکی دیگه از کارات شیر خوردنت جالبه که اصلا شیشه
شیرو با دستات نمیگیری .لالا کردنتم جالبه میزنی رو بالش یعنی میخوای بخوابی
tv تماشا میکنی اگه کسی تو تلویزیون دست بزنه تو هم دست دسی میکنی برقصن
تو هم نی نای میکنی اگه کسی گریه کنه تو هم بغض میکنی و گریه دیگه .مان بیرون رفتن
و امدن بابایی میدونی همین که شب صدای ایفن میاد میری جلو در منتظر میمونی تحمل
دعوا کردن بابارو نداری میگه دست نزن حرفشو گوش میدی اما قهر میکنی قربونت بشم
خندهات منو کشته به هر چیز الکی میخندی خیلی هم مهربون تشریف داری مهربون
نه فرشته ای خلاصه این که بزرگ شدی و مامان و بابا بهت افتخار میکنن و خیلی هم دوست
دارن
ببین چطور غش کردی
دستمو میخورم ببینم خوشمزه است
بازم مامانم داره عکس میندازه یکم بخندیم
فرررررررررررررررررررررررررررررار کنم باززززززززم عکس
ببین مثل مردا نشستی و تعجب میکنی عسلم
اینجا نشستی tv تماشا میکنی
با دست کوچولوت نشون مامان میدی
به مامان داری چشمک میزنی
ماکارونی خوردن وروجک
طرز ایستادن عزیزم
این تی شرتو با دوتای شبیه همین با رنگ بندی مامان اشرف عزیز از مشهد برات خریدن دستش درد نکنه
این بادی بابایی برات خریده دستش درد نکنه