پرهامپرهام، تا این لحظه: 11 سال و 10 ماه و 30 روز سن داره

پرهام هستی ما دوتا

شیطون بلا .........

فرشته مامان خیلی بلا شدی اصلا وقت نمیکنم بیام برات بنویسم صبح تا شب مدام در حال ریختن وسایل هستی باهمه چی کار داری منم دلم نمیاد نزارم انقدر مهربون هستی زمانی که حوصله ندارم میایی سرتو رو سینه مامان میزاری و نازم میکنی قربون بسره مهربونم برم تازه به مامان میگی چیه چیه بعدش میایی بوسم میکنی خیلی خوشگل بوسم میکنی میخوام بخورمت وروجکم عسلکم همین که تو اینه خودتو میبینی از ته دل میخندی الو کردنم تازه یاد گرفتی اروم اروم تاتی هم میکنی ناز مامان فکر کنم تا تولدت راهم بیفتی راستی عزیزم میخوام برات یه تولد خوشگل هم بگیرم باید کارامو از حالا شروع کنم دیگه چیزی نمونده دوست دارم یه عالمه بببببببببببببببوس عاش...
18 ارديبهشت 1392

روز مادر

مادرم هرگز صدای مهربانت را که هر شب برایم لالائی می خواند فراموش نمی کنم، همان صدای قشنگی که حالا نیز به تمام دلتنگی هایم پاسخ می دهد  و آغوش گرم و مهربانش را پناهگاه تمام دلتنگی هایم کرده است . مادر عزیزم روزت مبارک.   ...
12 ارديبهشت 1392

کالسکه

ملوسکم دیروز با بابایی رفتیم بهار برات یه کالسکه و چند دست لباس خوشمل خریدیم مبارکت باشه عزیزم دوسش داری و خوشحالی ...
11 ارديبهشت 1392

براى تو

برای تویی که تنهایی هایم پر از یاد توست... برای تویی که قلبم منزلگه عـــشـــق توست ... برای تویی که احسا سم از آن وجود نازنین توست ... برای تویی که تمام هستی ام در عشق تو غرق شد... برای تویی که وجودم را محو وجود نازنین خود کردی... برای تویی که هر لحظه دوری ات برایم مثل یک قرن است... برای تویی که قلبت پـا ک است ...            برای تویی که آرزوهایت آرزویم است...            ...
9 ارديبهشت 1392

صندل تابستانى

عزيزكم ديروز بابايى برات يه صندل تابستونى خريد سايز 21 اخه هر كفشى برات ميخرم تنك ميشه فكر كنم مجبور باشم هميشه صندل بخرم اولين صندل تابستانى   ...
5 ارديبهشت 1392

ازاين روزها

عسلى مامان از این روزها واست بگم که چقدر شیطون شدی اذیت کردنات بيشتر از قبل شده اما عزیزم بازم خیلى برام شیرینه کلی مامان از تنهایی در اومده خدا رو شکر میکنم فرشته ای مثل تورو بهم داده بهترین روزهای زندگیم با تو بودنه اخه ماشالا خیلی بامزه شدی دیگه حرکتات بهتر شده همه جا رو ميكيرى و راه میری یه کمی میتونی وایستی بیرون رفتن و اومدن میدونی كسى مياد خونمون خیلی خوشحال میشی همبازی خودتو میشناسی قربونت بشم کلی بزرگ شدی کلمه هایی که میگی بابا   در در   ماما  به به  خوب دیگه واسه خودت مردی شدی عاشقتم ملوسكم اينجا رفتى اين تشتو برداشتى خودتم رفتى نشستى ...
2 ارديبهشت 1392

تنهايى ام

دلم برای بچگی ام تنگ شده... دلم برای پاکی دفتر نقاشی و گم شدن در آن خورشید همیشه خندان، آسمان همیشه آبی زمین همیشه سبز و کوههای همیشه قهوه ای دلم برای خط کشی کناردفتر مشق با خودکار مشکی و قرمز برای پاک‌کن های جوهری و تراش های فلزی برای گونیا و نقاله و پرگارو جامدادی دلم برای تخته پاک‌کن و گچ های رنگی کنار تخته برای اولین زنگ مدرسه برای واکسن اول دبستان برای سر صف ایستادن ها برای قرآن های اول صبح و خواندن سرود ایران اول هفته دلم برای مبصر شدن ، برای از خوب ، از بد دلم برای ضربدر و ستاره دلم برای ترس از سوال معلم کارت صد آفرین بیست داخل دفتر با خودکار قرمز و جاکتابی زیر میزها ،...
1 ارديبهشت 1392

دندون 5 و 6

عزيزم دندون 5 و 6 در اومدن يه مدتى خيلى اذيت ميكردى واسه همين دندوناى خوشملتن كه بلاخره زدن بيرون مبارررررررك فندوقم   دوسسسسسسستت دارم عسلكم   ...
27 فروردين 1392