خوشحالى قند عسلم
عسلى مامان ديروز بردمت بيرون خيلى خوشحال بودى همين كه تاب و سرسره رو ديدى از ذوق زياد صداى عجيبى از خودت در اوردى منم بردمت كمى سوار تاب و سرسره كردمت اخه اولين دفعه است كه سرسره ميبينى اينجا دوست نداشتى نى نى ديكه اى سوار بشه محكم تاب كرفتى دوست نداشتى مامان عكستو بندازه اخم كردى اخرشم زدى زيره كريه ...
نویسنده :
مامان مینا
14:07